نگاهم از روی پرتقال سُر میخورد و روی طرح و نقاشیِ بشقاب میافتد. دوباره از کف بشقاب بلند میشود و از تنه خمیده و گردآلود پرتقال آویزان میشود. دستم را دراز میکنم و پرتقال را بر میدارم و توی کف دستم میگیرم. با انگشتانم به آرامی میچرخانمش و با دقت تماشایش میکنم. عطر تند و پر حسش را استشمام میکنم و با سر انگشت اشارهام لُغَتبهلُغَت لمسش میکنم. مرا به وَجد میآورد و درونم شوری بر میانگیزاند. میکنم ,پرتقال منبع
درباره این سایت